ظاهر تمیز کیف، حس کنجکاوی او را بیشتر کرد. با دلهره جلو رفت. از ترس اینکه چیزهای عجیبی در کیف نباشد همان طوری که روی زمین بود زیپش را باز کرد. باورکردنی نبود؛ کیفی پر از پول و اسناد مالی.
آن گونه که خودش میگوید، به محض دیدن تراولها و اسکناسهای رنگارنگ، تمام آرزوها و رویاهایش را تمام شده دید، اما جدال او با شیطان نفس، لحظهای بیش طول نکشید.
حسین ملاغلامی همین طور که برق اسکناسها، چشمانش را خیره کرده بود، از خدا و فاطمه زهرا(س) کمک طلبید تا بر شیطان نفس غلبه کند.
او گفت: در اولین اقدام با شریک زندگیام تماس گرفتم و با خوشحالی گفتم که اگر فردا با بنز الگانس جلوی در منزل حاضر شدم تعجب نکند. این حرفها برای همسرم غریبه بود و چون میدانست من به اسم حضرت فاطمه زهرا(س) خیلی حساس هستم، مرا به این بانوی بزرگوار قسم داد تا واقعیت ماجرا را تعریف کنم.
همسر ملاغلامی که برای تامین بخشی از هزینههای زندگی با سرانگشتان خود قالیبافی میکند، با شنیدن این موضوع، حس وظیفه شناسی و امانتداری را به شوهرش یادآوری کرد و به او سفارش کرد تا زمانی که کیف را به صاحبش تحویل نداده وارد منزل نشود.
در جستجوی صاحب کیف
رفتگر وظیفه شناس بلافاصله به معاون خدمات شهری و مسئول مربوطه در این معاونت تماس میگیرد و آنها را در جریان پیداکردن کیف با ارزش قرار میدهد.
ملاغلامی گفت: یک ساعت در اندیشه بازگرداندن کیف ۳۰۰ میلیونی به صاحبش بودم و لحظه به لحظه از خدا میخواستم در این امتحان الهی پیروز شوم، ناگهان در سیاهی شب دو نفر را دیدم که به این طرف و آن طرف در جستجوی چیزی بودند. جلوتر که آمدند دیدم زن و مردی بودند که از شدت ترس و دلهره، چهرهاشان آشفته بود. به آنها گفتم دنبال چه چیزی هستید؟
بغض فروخورده زن ناگهان شکست و مدام با گریه این جمله را تکرار میکرد که «زندگی ما رفت؛ خانه پردیسان و زمین پدری را فروختیم و همه دارایی ما رفت». مرد که سعی میکرد همسرش را دلداری دهد از گم شدن کیف مردانه گفت که در آن پول نقد و اسناد مالی به ارزش ۳۰۰ میلیون تومان وجود داشت.
ملاغلامی ادامه داد: وقتی چهره برافروخته و نگرانی زن و شوهر را دیدم ترسیدم نکند از شدت استرس مشکلی برای آنها به وجود آید. بلافاصله به آنها گفتم من یک کیف پیدا کردم ولی باید محتوای داخل آن را به طور دقیق بگوئید تا به شما تحویل دهم.
باور کنید نور امید را در چهره این زن و شوهر میدیدم که با گفتن این جمله چقدر امیدوار شدند. مرد از شدت خوشحالی نمیدانست چه کار کند. بلافاصله از مقدار اسکناسهای نقد و اسناد مالی کیف گفت و کارت شناسایی خودش را نشان داد که اطلاعات آن با کارت ملی وی که در کیف بود تطابق داشت.
ملاغلامی وقتی کیف پر از پول و اسناد را از ماشین بیرون آورد، این زوج میانسال نفس راحتی کشیدند و برای ارج نهادن به امانتداری رفتگر پاکدست از هم سبقت گرفتند.
امتناع از دریافت پاداش
او درباره امتناع از دریافت پاداش از این زن و شوهر گفت: زن که از پیدا شدن پولها خوشحال شده بود مرا برادر خطاب کرد و مقدار زیادی از اسکناسهای داخل کیف را برای پاداش در نظر گرفت ولی من نپذیرفتم. چون متوجه شدم این پول قرار است برای عمل جراحی این خانم هزینه شود.
دوباره شوهر این خانم مقدار زیادی پول به سمت من گرفت و وقتی با اصرار زیاد آنها مواجه شدم گفتم: درست است که ما زباله جمع میکنیم ولی امانتدار مردم هستیم و من وظیفه انسانی خودم را انجام دادم. وقتی یک برادر وظیفهاش را انجام داد نباید هیچ چشمداشتی داشته باشد.
مرد، ماجرای گم شدن کیف را این گونه برای ملاغلامی تعریف کرد: همسرم دچار بیماری قلبی است و وقتی از این کوچه رد میشدیم ناگهان رگهای قلبش گرفت و روی زمین افتاد. من هم کیف پول و مدارک را بلافاصله روی زمین گذاشتم و همسرم را بلند کردم و به بیمارستان بردم و فراموش کردم کیف را بردارم.
مرد سالهای رفتگری که از دریافت پاداش امتناع کرد، موفقیت در جراحی قلب این زن بیمار را بهترین پاداش برای خود دانست و برای سلامتی و بهبودی کامل او دعا کرد.
به پول حرام احتیاج نداریم
ملاغلامی که این امتحان الهی را با موفقیت پشت سر گذاشت گفت: درست است که جزو طبقه سه جامعه محسوب میشویم اما احتیاج به پول حرام نداریم و با جرأت میگویم حتی یک ریال پول یا لقمه حرام وارد زندگی ما نشده است.
او ادامه داد: بعد از اینکه کیف این زن و شوهر را به آنها تحویل دادم وجدانم آرامش گرفت و با خیال راحت به خانه رفتم و خدا را شکر میکنم که بر شیطان پیروز شدم.
رفتگر وظیفهشناس شهرمان بیش از ۸ سال زندگیاش را با دستمزد ناچیز رفتگری اداره میکند و از این شغل خیلی راضی است.
رضایت او از شغلی که از نگاه اجتماعی جایگاه مناسبی ندارد وقتی بیشتر میشود که شهردار و مدیران شهری از امانتداری و وظیفه شناسی او تکریم کردند.
حمایت شهردار
شهردار قم پس از اطلاع از این جریان به همراه تعدادی از مدیران شهری به منزل ملاغلامی رفت و علاوه بر این رفتگر به همسرش که در یادآوری امانتداری نقش ارزندهای ایفا نمود هدیهای اهدا کرد و دستور داد خودرو جمع آوری زباله این مرد امانتدار که فرسوده است در ازای ارائه تسهیلات مناسب تعویض شود.
ملاغلامی که اصرار داشت در این مصاحبه از شهردار قم، معاون خدمات شهری شهرداری و شهردار منطقه ۷ قم تشکر کند گفت: من از تمام مسئولان خدمات شهری قدردانی میکنم که هر از چند گاهی، رسم امانتداری و وظیفه شناسی را به ما یادآوری میکنند.
برای ملاغلامی و دوستانش روزهای تعطیل و غیر تعطیل فرقی ندارد، آنها هر روز از ۸ شب تا ۴ صبح در خلوت کوچههای شهر، زبالهها را جمع آوری میکنند و پاکی و تمیزی را به شهروندان هدیه میدهند. آنها امانتدار شهروندانند.
شاید پیدا کردن کیفی که حاصل تمام اموال و دارایی زوجی را با خودش حمل میکند، بعد از دلهره و استرس شدید شگفتانگیز باشد اما مهمتر از آن ارادهای است که شیطان نفس را به بند کشید و حسین ملاغلامی را به اوج پاکدستی، امانتداری و وظیفه شناسی برد.
آن گونه که خودش میگوید، به محض دیدن تراولها و اسکناسهای رنگارنگ، تمام آرزوها و رویاهایش را تمام شده دید، اما جدال او با شیطان نفس، لحظهای بیش طول نکشید.
حسین ملاغلامی همین طور که برق اسکناسها، چشمانش را خیره کرده بود، از خدا و فاطمه زهرا(س) کمک طلبید تا بر شیطان نفس غلبه کند.
او گفت: در اولین اقدام با شریک زندگیام تماس گرفتم و با خوشحالی گفتم که اگر فردا با بنز الگانس جلوی در منزل حاضر شدم تعجب نکند. این حرفها برای همسرم غریبه بود و چون میدانست من به اسم حضرت فاطمه زهرا(س) خیلی حساس هستم، مرا به این بانوی بزرگوار قسم داد تا واقعیت ماجرا را تعریف کنم.
همسر ملاغلامی که برای تامین بخشی از هزینههای زندگی با سرانگشتان خود قالیبافی میکند، با شنیدن این موضوع، حس وظیفه شناسی و امانتداری را به شوهرش یادآوری کرد و به او سفارش کرد تا زمانی که کیف را به صاحبش تحویل نداده وارد منزل نشود.
در جستجوی صاحب کیف
رفتگر وظیفه شناس بلافاصله به معاون خدمات شهری و مسئول مربوطه در این معاونت تماس میگیرد و آنها را در جریان پیداکردن کیف با ارزش قرار میدهد.
ملاغلامی گفت: یک ساعت در اندیشه بازگرداندن کیف ۳۰۰ میلیونی به صاحبش بودم و لحظه به لحظه از خدا میخواستم در این امتحان الهی پیروز شوم، ناگهان در سیاهی شب دو نفر را دیدم که به این طرف و آن طرف در جستجوی چیزی بودند. جلوتر که آمدند دیدم زن و مردی بودند که از شدت ترس و دلهره، چهرهاشان آشفته بود. به آنها گفتم دنبال چه چیزی هستید؟
بغض فروخورده زن ناگهان شکست و مدام با گریه این جمله را تکرار میکرد که «زندگی ما رفت؛ خانه پردیسان و زمین پدری را فروختیم و همه دارایی ما رفت». مرد که سعی میکرد همسرش را دلداری دهد از گم شدن کیف مردانه گفت که در آن پول نقد و اسناد مالی به ارزش ۳۰۰ میلیون تومان وجود داشت.
ملاغلامی ادامه داد: وقتی چهره برافروخته و نگرانی زن و شوهر را دیدم ترسیدم نکند از شدت استرس مشکلی برای آنها به وجود آید. بلافاصله به آنها گفتم من یک کیف پیدا کردم ولی باید محتوای داخل آن را به طور دقیق بگوئید تا به شما تحویل دهم.
باور کنید نور امید را در چهره این زن و شوهر میدیدم که با گفتن این جمله چقدر امیدوار شدند. مرد از شدت خوشحالی نمیدانست چه کار کند. بلافاصله از مقدار اسکناسهای نقد و اسناد مالی کیف گفت و کارت شناسایی خودش را نشان داد که اطلاعات آن با کارت ملی وی که در کیف بود تطابق داشت.
ملاغلامی وقتی کیف پر از پول و اسناد را از ماشین بیرون آورد، این زوج میانسال نفس راحتی کشیدند و برای ارج نهادن به امانتداری رفتگر پاکدست از هم سبقت گرفتند.
امتناع از دریافت پاداش
او درباره امتناع از دریافت پاداش از این زن و شوهر گفت: زن که از پیدا شدن پولها خوشحال شده بود مرا برادر خطاب کرد و مقدار زیادی از اسکناسهای داخل کیف را برای پاداش در نظر گرفت ولی من نپذیرفتم. چون متوجه شدم این پول قرار است برای عمل جراحی این خانم هزینه شود.
دوباره شوهر این خانم مقدار زیادی پول به سمت من گرفت و وقتی با اصرار زیاد آنها مواجه شدم گفتم: درست است که ما زباله جمع میکنیم ولی امانتدار مردم هستیم و من وظیفه انسانی خودم را انجام دادم. وقتی یک برادر وظیفهاش را انجام داد نباید هیچ چشمداشتی داشته باشد.
مرد، ماجرای گم شدن کیف را این گونه برای ملاغلامی تعریف کرد: همسرم دچار بیماری قلبی است و وقتی از این کوچه رد میشدیم ناگهان رگهای قلبش گرفت و روی زمین افتاد. من هم کیف پول و مدارک را بلافاصله روی زمین گذاشتم و همسرم را بلند کردم و به بیمارستان بردم و فراموش کردم کیف را بردارم.
مرد سالهای رفتگری که از دریافت پاداش امتناع کرد، موفقیت در جراحی قلب این زن بیمار را بهترین پاداش برای خود دانست و برای سلامتی و بهبودی کامل او دعا کرد.
به پول حرام احتیاج نداریم
ملاغلامی که این امتحان الهی را با موفقیت پشت سر گذاشت گفت: درست است که جزو طبقه سه جامعه محسوب میشویم اما احتیاج به پول حرام نداریم و با جرأت میگویم حتی یک ریال پول یا لقمه حرام وارد زندگی ما نشده است.
او ادامه داد: بعد از اینکه کیف این زن و شوهر را به آنها تحویل دادم وجدانم آرامش گرفت و با خیال راحت به خانه رفتم و خدا را شکر میکنم که بر شیطان پیروز شدم.
رفتگر وظیفهشناس شهرمان بیش از ۸ سال زندگیاش را با دستمزد ناچیز رفتگری اداره میکند و از این شغل خیلی راضی است.
رضایت او از شغلی که از نگاه اجتماعی جایگاه مناسبی ندارد وقتی بیشتر میشود که شهردار و مدیران شهری از امانتداری و وظیفه شناسی او تکریم کردند.
حمایت شهردار
شهردار قم پس از اطلاع از این جریان به همراه تعدادی از مدیران شهری به منزل ملاغلامی رفت و علاوه بر این رفتگر به همسرش که در یادآوری امانتداری نقش ارزندهای ایفا نمود هدیهای اهدا کرد و دستور داد خودرو جمع آوری زباله این مرد امانتدار که فرسوده است در ازای ارائه تسهیلات مناسب تعویض شود.
ملاغلامی که اصرار داشت در این مصاحبه از شهردار قم، معاون خدمات شهری شهرداری و شهردار منطقه ۷ قم تشکر کند گفت: من از تمام مسئولان خدمات شهری قدردانی میکنم که هر از چند گاهی، رسم امانتداری و وظیفه شناسی را به ما یادآوری میکنند.
برای ملاغلامی و دوستانش روزهای تعطیل و غیر تعطیل فرقی ندارد، آنها هر روز از ۸ شب تا ۴ صبح در خلوت کوچههای شهر، زبالهها را جمع آوری میکنند و پاکی و تمیزی را به شهروندان هدیه میدهند. آنها امانتدار شهروندانند.
شاید پیدا کردن کیفی که حاصل تمام اموال و دارایی زوجی را با خودش حمل میکند، بعد از دلهره و استرس شدید شگفتانگیز باشد اما مهمتر از آن ارادهای است که شیطان نفس را به بند کشید و حسین ملاغلامی را به اوج پاکدستی، امانتداری و وظیفه شناسی برد.